علم عشق عالی افتاده است


علم عشق عالی افتاده است

علم عشق عالی افتاده است


علم عشق عالی افتاده است

علم عشق عالی افتاده است


علم عشق عالی افتاده است

علم عشق عالی افتاده است


علم عشق عالی افتاده است

کیسهٔ صبر خالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
اختیاری نبود عشق مرا
اختیاری نبود عشق مرا
اختیاری نبود عشق مرا
اختیاری نبود عشق مرا
اختیاری نبود عشق مرا
اختیاری نبود عشق مرا
اختیاری نبود عشق مرا
اختیاری نبود عشق مرا
که ضروری و حالی افتاده است
که ضروری و حالی افتاده است
که ضروری و حالی افتاده است
که ضروری و حالی افتاده است
که ضروری و حالی افتاده است
که ضروری و حالی افتاده است
که ضروری و حالی افتاده است
که ضروری و حالی افتاده است
اختر عشق را به طالع من
اختر عشق را به طالع من
اختر عشق را به طالع من
اختر عشق را به طالع من
اختر عشق را به طالع من
اختر عشق را به طالع من
اختر عشق را به طالع من
اختر عشق را به طالع من
صفت بی زوالی افتاده است
صفت بی زوالی افتاده است
صفت بی زوالی افتاده است
صفت بی زوالی افتاده است
صفت بی زوالی افتاده است
صفت بی زوالی افتاده است
صفت بی زوالی افتاده است
صفت بی زوالی افتاده است
دست بر شاخ وصل او نرسد
دست بر شاخ وصل او نرسد
دست بر شاخ وصل او نرسد
دست بر شاخ وصل او نرسد
دست بر شاخ وصل او نرسد
دست بر شاخ وصل او نرسد
دست بر شاخ وصل او نرسد
دست بر شاخ وصل او نرسد
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
خوش بخندم چو زلف او بینم
خوش بخندم چو زلف او بینم
خوش بخندم چو زلف او بینم
خوش بخندم چو زلف او بینم
خوش بخندم چو زلف او بینم
خوش بخندم چو زلف او بینم
خوش بخندم چو زلف او بینم
خوش بخندم چو زلف او بینم
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
هرچه دارد ضمیر خاقانی
هرچه دارد ضمیر خاقانی
هرچه دارد ضمیر خاقانی
هرچه دارد ضمیر خاقانی
هرچه دارد ضمیر خاقانی
هرچه دارد ضمیر خاقانی
هرچه دارد ضمیر خاقانی
هرچه دارد ضمیر خاقانی
در غمش حسب حالی افتاده است
در غمش حسب حالی افتاده است
در غمش حسب حالی افتاده است
در غمش حسب حالی افتاده است
در غمش حسب حالی افتاده است
در غمش حسب حالی افتاده است
در غمش حسب حالی افتاده است
در غمش حسب حالی افتاده است